لقمان حکیم پسر را گفت: امروز طعام 🥘مخور و روزه دار، و هرچه بر زبان راندی، بنویس. شبانگاه🌃 همه آنچه را که نوشتی، بر من بخوان. آنگاه روزهات را بگشا و طعام خور. شبانگاه، پسر هر چه نوشته📄 بود، خواند. دیروقت شد و طعام🥘 نتوانست خورد. روز دوم نیز چنین شد و پسر هیچ طعام نخورد. روز سوم باز هرچه گفته بود، نوشت📄 و تا نوشته را بر خواند، آفتاب 🌄روز چهارم طلوع کرد و او هیچ طعام🥘 نخورد. روز چهارم، هیچ نگفت. شب، پدر از او خواست که کاغذها بیاورد📄 و نوشتهها بخواند. پسر گفت: امروز هیچ نگفتهام تا برخوانم. لقمان گفت: پس بیا و از این نان 🍞که بر سفره است بخور و بدان که روز قیامت، آنان که کم گفتهاند، چنان حال خوشی دارند که اکنون تو داری.👌
سلام مهربونا🖐
نماز روزه هاتون قبول درگاه الهی😊
حالتون چطوره؟
قطعا که خوبید 😉
این آش خوشمزه رو بار دومم بود که امتحان میکردم تا درست کنم چون بار اول که درست کردم تلخ شده بود😔 و علتش رو از هرکس میپرسیدم هرکس یه چیزی میگفت ولی اینسری که درست کردم خیلی عالی و خوب شده
این آش رو تقدیم به نگاه پرمهرتون میکنم🤗🌹
#آش_رشته#آش
...